جدول جو
جدول جو

معنی قلعه خندان - جستجوی لغت در جدول جو

قلعه خندان(قَ عَ خوا / خا)
دژی است قدیمی در استرآباد که اینک ویرانه است و زمانی هم به قلعۀ خلعت پوشان معروف به ود. (ترجمه مازندران و استرآباد رابینو ص 102)
لغت نامه دهخدا
قلعه خندان
قلعه ای قدیمی در غرب شهر گرگان
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قَ عَ دِ صَ فَ)
دهی است از دهستان طاغنکوه بخش فدیشۀ شهرستان نیشابور، واقع در 12هزارگزی شمال فدیشه. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل است سکنۀ آن 411 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و کرباس بافی است راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ خَ)
قلعۀمحکم و استواری است که در یکی از شهرهای معروف اندلس قرار دارد. رجوع به الحلل السندسیه ج 1 ص 202 شود
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ خوا / خا)
قلعه ای است محکم و در ولایت فسا واقع است هوایی معتدل دارد و آبش از مصانع است. (نزهه القلوب ص 133)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
دهی است از دهستان کبریت بخش پاپی شهرستان خرم آباد، واقع در 27هزارگزی باختر سپیددشت و 27هزارگزی باختر ایستگاه سپید دشت. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل مالاریایی است. سکنۀ آن 120 تن، آب آن از سراب طویله و محصول آن غلات، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. ساکنین از طایفۀ پاپی هستند و در زمستان به قشلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ گُ)
دهی جزء دهستان برغان ولیان بخش کرج شهرستان تهران، واقع در 31هزارگزی باختر کرج و 7 هزارگزی شمال راه شوسۀ کرج به قزوین. این ده در دامنه قرار گرفته و هوایی سردسیری دارد. سکنۀ آن 984 تن است. آب آن از رودخانه و قنات و محصول آن غلات، بنشن، چغندر قند، صیفی، لبنیات و انگور و شغل اهالی زراعت و گله داری است. دبستان و راه مالرو دارد و از طریق کردان ماشین میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
دهی است از دهستان بکش بخش فهلیان ممسنی شهرستان کازرون، واقع در 11هزارگزی جنوب خاوری فهلیان و 1500 هزارگزی شوسۀ کازرون به فهلیان. موقع جغرافیایی آن دامنه وهوای آن گرمسیری مالاریایی است. سکنۀ آن 222 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، نخود و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. مردم این ده در دو محل بالا و پایین به فاصله یک هزار گز اقامت دارند. سکنۀ ده بالا 166 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ بُ لَ)
دهی است از دهستان چرام بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان، واقع در یکهزارگزی شمال چرام مرکز دهستان و 22هزارگزی شمال شوسۀ آرو به بهبهان. موقع جغرافیایی آن دشت و هوای آن گرم سیری مالاریایی است. سکنۀ آن 180 تن است. آب آن از رودخانه و محصول آن غلات، برنج، میوه، پشم و لبنیات و شغل اهالی زراعت و حشم داری و صنایع دستی زنان قالیچه و جوال بافی و گلیم بافی است. راه مالرو دارد. ساکنین از طایفۀ چرام هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
دهی است از دهستان ربع شامات بخش ششتمد شهرستان سبزوار، واقع در 52هزارگزی جنوب خاوری ششتمدو سر راه مالرو سنگرد به کاشمر. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل است. سکنۀ آن 222 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات، پنبه و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ مَ)
ده کوچکی است از دهستان کرارج بخش حومه شهرستان اصفهان، واقع در 11هزارگزی جنوب خاوری اصفهان متصل به راه کرارج به براگون. سکنۀ آن 17 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
دهی است از دهستان میان آب بخش مرکزی شهرستان شوشتر، واقع در 18هزارگزی جنوب خاوری شوشتر و کنار راه تابستانی شوشتر به بندقیر و کنار شمال خاوری شطالعرب. موقع جغرافیایی آن دشت و هوای آن گرمسیری است. سکنۀ آن 2500 تن است. آب آن از رود شطیط و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است راه در تابستان اتومبیل رو است. و ساکنین از طایفۀ عرب هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا